در اندیشه ی فردا

...جهان اطلاعات...

در اندیشه ی فردا

...جهان اطلاعات...

آموزه هایی برای بهتر زیستن

من آموخته ام وقتی کسی چیز ناخوشایندی در باره ی من می گوید من باید به گونه ای زندگی کنم که هیچ کس آن را باور نکند.

من آموخته ام اکثر چیزهایی که باعث دل نگرانی من است هرگز رخ نمی دهد.

من آموخته ام که هر دستاورد بزرگی روز گاری غیرممکن به نظر می رسد.

من آموخته ام که بزرگ ترین مبارزه در زندگی این است که تصمیم بگیرید چه چیزی مهم است و از بقیه ی چیزهای دیگر صرف نظر کنید.

من آموخته ام که بدون ریسک کردن شما نمی توانید یک قهرمان شوید.

من آموخته ام که در شمارش اهانت هایی که دیگران به من می کنند خیلی سریع هستیم اما به ندرت در باره ی لطمه ای که من به دیگران وارد کرده ام می اندیشم.

من آموخته ام که یک معیار اخلاقی به اندازه ی یک قطب نما فابل اعتماد است.

من آموخته ام که شما نباید خود را با بهترین کاری که دیگران می توانند انجام دهند مقایسه کنید بلکه با بهترین کاری که خودتان می توانید انجام دهید مقایسه کنید.

من آموخته ام که شما نمی توانید به کسی پول بدهید تا برای شما کسب تجربه کند.

من آموخته ام بهتین کاری که پدر یا مادر می تواند انجام دهد این است که فقط نیمی از کار را انجام دهد.

من آموخته ام که مردم خودشان اجازه می دهند فقط آن اندازه موفق باشند که فکر می کنند سزاوارش هستند.

من آموخته ام که اگر شما بدترین ها را در زندگی و مردم جستجو کنید آن را پیدا خواهید کرد.ولی اگر به دنبال بهترین ها باشید آن را هم پیدا خواهید کرد.

من آموخته ام که جذابیت برخورداری از رفتاری مثبت،همیاری و همدلی با دیگران است و کاری به جراحی پلاستیک صورت و دماغ ندارد.

من آموخته ام که موفق بودن در محیط کار اگر به معنای شکست در خانه باشد بی ارزش است.

من آموخته ام اگر چیز های جدیدی را امتحان نکنی چیز جدیدی نمی آموزی.

من آموخته ام شخصی که می گوید نمی توان این کار را انجام داد از بودن شخص دیگری که همان کار را انجام می دهد متحیر می شود.

من آموخته ام جدیت در کار مقصد را نزدیک تر می کند.

من آموخته ام که مردم با من همانگونه رفتار می کنند که من به آنها اجازه میدهم.

من آموخته ام که اگر کودکی در خانه مورد محبت قرار نگیرد سراغ آن را در جای دیگر می گیرد.

من آموخته ام آنچه کودک در خانه می آموزد تا لحطه مرگ با وی خواهد بود.

من آموخته ام که اگر مشکلی وجود نداشته باشد فرصت و موقعیتی هم وجود ندارد.

من آموخته ام که یا شما رفتار خود را کنترل می کنید یا آن شما را کنترل می کند.

من آموخته ام که اگر می خواهم شرایط و موقعیت ها ی زندگی ام بهتر شود من هم باید بهتر شوم.

من آموخته ام که نحوه ی رفتار مردم با من بیشتر انعکاس نحوه ی نگرش آنها نشبت به خودشان است تا نگرش آنها نسبت به من.

من آموخته ام که بیشتر اوقات،نگرانی جانشین برای عمل است.

من آموخته ام که هنگامی فرا می رسد که باید از غمگساری به خاطر مرگ عزیزی دست کشید و به زندگی خود پرداخت.

من آموخته ام که شما باید زندگی خود را سرشار از تجارب و نه عذر و بهانه کنید.

من آموخته ام که درون هر شخص بدی،شخص خوبی هست که سعی می کند بارز شود.

من آموخته ام که هر وقت خشمگبن بوده ام بدترین تصمیمات را گرفته ام.

  من آموخته ام که هر چیز بزرگ تری بهتر نیست و هر چیزی که سریعتر پیش می رود لزوما پیشرفت نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد